بعد از یک روز استراحت در هاستل شروع به کار کردیم که من از ساعت ۹ صبح برای رنگ کردن یک سالن برزگ رقص نقاشی دیوار را انجام می دادم و همسر نیزدر کافی شاپ مشغول شد که به علت گرمای هوا و رطوبت زیاد واقعا کار سخت و طاقت فرسایی بود . ولی تجربه جدیدی بود که از زندگی معمول روزانه خارج شده بودیم و در یک روستای دورافتاده مانند مردم ساده زندگی می کردیم و از نزدیک شاهد زندگی مردم مکزیک بودیم .در ساعت ۲ کار پایان می یافت و برای استراحت و ناهار می رفتیم که معمولا با خرید از سوپر نزدیک هاستل مایحتاج روزانه را می خریدیم و جالب این بود در روستا مغازه های قصابی تا ساعت ۲ باز بودند وبعداز ظهر بسته بودند که برایمان عجیب بود شاید از کار زیاد خسته می شدند و قیمت گوشت در روستا کمی ارزانتر از شهر بود و همچنین در ساحل بازار ماهی فروشی بود که دارای قیمت های بسیار ارزانتری بود که وقتی باقیمت شهر مقایسه کردیم متوجه شدیم . که مثلا ماهی تازه را می توانستیم هر کیلو ۴۰ پزو بخریم که در شهر تا ۱۲۰ پزو بود . با اینکه اتاقمان مرطوب بود و نور خورشید نداشت ولی بهترین اتاق هاستل بود و کرایه هرشب آن ۱۵ یورو بود . آرونا و وی لند زوج عجیبی بودند بعد از آن همه گردش و جهانگردی این نقطه را انتخاب کرده بودند برای ست و جالب اینکه دخترشان نیز در شهر وایارتا زندگی می کرد و هر از گاهی به پدر بیمارش سر می زد. آنها سرگذشتشان را تبدیل به فیلم کرده بودند و از ابتدای ساخت قایق فیلم برداری کرده بودند و حتی برش درختان را نیز با اره دستی انجام داده بودند و بعد از سفری آزمایشی به دریای نزدیک انگلستان سرانجام راهی این سفر بزرگ شدند و توانستند از اقیانوس اطلس با یک قایق دست ساز عبور کنند و ۲ سال نیز در قایق خود کنار ساحل ست داشتند . تا اینکه توانستند این هاستل را تهیه کنند .
آرونا با اینکه ۶۷ سال داشت ولی همچنان فعال بود و هرروز وظایف تهیه غذا و خرید منزل نظافت همسر بیمار و همچنین رسیدگی به امور هاستل را به عهده داشت . و روزانه چندین بار به طبقه بالا نیز سرکشی می کرد .و همچنان امیدوار و خستگی ناپذیر بود و درکنار آن فروش قهوه و تی شرت هم داشت و بخشی از هاستل را هم به فروش آثار زیبای صنایع دستی هویچول اختصاص داده بودند. که در توضیح اقوام هویچول یا ویکساریتاری باید بگویم از ساکنان بومی مکزیک هستند که بیشتردرسیرا مادر استان نایاریت و خالیسکو و سن لوییس ساکن هستند و دارای زبان مخصوص خود هستند که گیاه پیوت نزد ایشان بسیار مقدس است که کاکتوسی است کوچک وبرای انجام مراسم از شیره این گیاه استفاده می کنند و به علت اثرات بالای توهمی که دارد دولت مکریک مصرف خرید و فروش آن را برای سایر مردم ممنوع کرده و مجازاتی تا ۲۰ سال زندان به همراه دارد . ولی این قوم دارای موسیقی و صنایع دستی منحصر به فردی است که بسیار زیبا است و تابلوهای نقاشی با اشکال مختلف نیز از دیگر ساخته های دست این هنرمندان است . که آرونا و همسرش پس از سالها تحقیق در باره این قوم توانسته بودند کلکسیون زیبایی از آثار ایشان تهیه کنند . و شامل سوزن دوزی به همراه منجوق کاری بودو از حیواناتی که برای ایشان بسیار مقدس است مار و گوزن و عقاب است که در آثارشان بسیار زیاد به چشم می خورد . که چهار خدای اصلی ایشان گوزن آبی و گیاه پیوت و ذرت به همراه عقاب بوده است .و معتقد هستند دو نیروی متضاد کیهانی درجهان وجود دارد که اولی پدر ایشان نیروی خورشید است و دومی الهه آب است که ستاره های عقاب مانند خود را در مرداب می اندازند تا مارهایی که در مرداب هستند به آسمان رفته و ابرها را شکل دهند .آنها هر ساله برای انجام مراسم خاص خود و برداشت گیاه پیوت راهی کوه ویریکوتا در استان سن لوییس پوتوسی می شوند تا شمن ها برای ایشان سال پررونقی را پیش بینی کنند و همگان با مصرف پیوت به خلسه می روند . و بنا بر عقیده ایشان موجودات زمین از آب دهان خورشید تولید شدند که به صورت امواجی قرمز در روی دریا شناور بودند.و همچنین بر این بار هستند که باد الهه ذرت را برروی کوه آورد تا شکوفا شده و بارور شود . و خورشید را نیز پسر پرنده فاخته می دانند .
برای آشنایی بیشتر با نقاشی ها و آثار این قوم در اینستاگرام خود عکسهایی از این گالری را به نمایش گذارده ام . و لینک برای مطالعه بیشتر نیز در آرشیو پیوندهای روزانه آورده ام . برای ما که تصورات دیگری از مکزیک داشتیم و حالا وارد یک روستای کوچک شده بودیم کاملا دنیای عجیبی نمایان شده بود مردمانی آرام و مهربان که با خوشرویی نگاهمان می کردند و در بیان سلام و عصر بخیر همیشه پیش قدم بودندو در مدتی که ما در روستا بودیم هیچ گونه نشانی از ناامنی و خشونت ندیدم حتی در مواردی که شبها بیرون بودم و البته باید گفت که پلیس با حضور خود در تمامی ساعات روز و شب نظارت به اوضاع داشت . نام این روستا هم به خاطر میوه یک درخت که مانند گوش انسان است و در زبان هویچول به معنای گوش است هواناکاکتسله بود که کمی سخت بود تلفظ آن برای ما . ولی به خاطر اینکه در محیط کمی جنگلی بودیم پشه ها واقعا اذیت کننده بودند و هر بار برای ببیرون رفتم نیاز به کرم و پماد ضد پشه بود که خود بومیان و ساکنان محلی از دانه اسیاب شده یک میوه به نام گوانابانا برای دفع ات استفاده می کردند و در هفته اول تمام پای من و همسر از نیش پشه قرمز بود و خارش بسیار بدی داشت در خصوص عفونی بودن هم باید این توضیح را بدهم که دولت در فصل بارای اقدام به سم پاشی در خیابان و کوچه ها میکند و مواردی از زیکا و سایر پشه های عفونی رویت نشد و تنها برای کسانی که ساکن نزدیک رودخانه و یا مرداب هستند خطر پشه های عفونی وجود دارد که خوشبختانه نیش پشه های ما تایک هفته بعد خوب شد و اثری باقی نماند . و دیگر اینکه پشه ها بسیار علامه مند به گروه خونی اْؤ هستند و ویتامین سی نیز عامل دیگر جذب کننده شان است .همچین دیگر موجود مزاحمی که در هاستل بود نوعی جیرجیرک بود که شبها می خواند و صدای بسیار بلندی داشت که دوستان ایران فکر می کردند پرنده در حیات آواز می خواند البته حضور گاه و بیگاه سوسک هم در اتاقمان عامل مزاحم دیگر بود . در خصوص قیمت ها برای اجاره منزل در روستا هم باید بگویم که یک اتاق بدون کولر و آشپزخانه ۵۰۰۰ پزو و با کولر ۸۰۰۰ بود که شامل آشپزخانه نمی شد . هزینه ویزیت دکتر در روستا ۶۰ دلار بود که نسبت به شهر که ۲۵ دلار بود خیلی گران تر بود . روزها به کار وصحبت با دیگر مسافران در هاستل می گذشت و توانستیم دوستان دیگری از شیلی و کالیفرنیا ببینیم که برای کار به آنجا آمده بودند توضیحی در خصوص سایت ورک اوی بدهم که باید با خرید یک اشتراک سالاه ۵۰ یورویی عضو سایت شوید و برای هر نقطه از دنیا که تمایل به اقامت دارید شروع به جستجو کنید تا مواردی را که مورد نظر است شناسایی کنید و طی تماس با صاحب خانه و یا هاستل شرایط ایشان را جویا شوید که معمولا روزی ۵ ساعت کار است و در مقابل از جای خواب اشتراکی و یا شخصی به همراه صبحانه بهره مند خواهید بود که این نوع سفر برای کسانی که خواهان ارتباط جدید با فضای پیرامون خود هستند جالب است و در یادگیری زبان کشور هم کمک زیادی خواهد بود ولی دقت داشته باشید که حداقل زمان برای اقامت یک ماه است و باید حداقل زبان انگلیسی شما به حد قابل قبولی باشد سایتهای دیگری نیز هستند که مشابه هستند و همین خدمات را ارایه می دهند و نکته دیگر اینکه قبل از انتخاب محل مورد نظر خواندن توضیحات دیگر مسافران که قبلا در آن مکان کار کرده اند بسیار راهگشا خواهد بود .
از دیگر محصولاتی که خاص این منطقه بود یک قهوه بسیار خوش طعم بود که در ارتفاعات این استان می روید و آرونا تخصص خاصی در بو دادن دانه این قهوه داشت که از روستاهای دیگر برای خرید به هاستل می آمدند . در خصوص حادثه پیش آمده برای همسر ارونا باید این توضیح را بدهم که ۴ سال پیش در حین نصب تیرک های چوبی روی سقف هاستل از نردبان افتاده بود که باعث قطع نخاع شده بود و تنها به میزان بسیار کمی دستش حرکت می کرد و کلیه اموراتش وابسته به آرونا بودو برای من بسیار عجیب بود فردی که توانسته بود از تمام خطرات اقیانوس به سلامتی عبو کند چطور با یک بی احتیاطی کوچک خود را زمین گیر کرده بود و یاد سرنوشت لورنس عربستان افتادم که توانست از دوصحرای خطرناک سینا و نفود بدون ابزار جهتیابی امروزی و هم چنین عدم آذوقه کافی عبر کند و یک بی احتیاطی در موتور سواری نزدیک خانه خود در انگلستان فوت کرد . ولی در هر حال وی لند خاطرات بسیار جالبی از روستای اطراف و دیدار با شمن ها داشت که البته به سختی می توانست صحبت کند و سریع خسته می شد که ما توانستیم بخشی از خاطراتش را بشنویم و نکته جالب این بود که زامنی که برای دیدار از این اقوام در روستاهای مکزیک رفته و پولی برای برگش نداشته است به صورت اتفاقی یک ایرانی را در همان روستا میبیند که حاضر می شود پول برگشت وی را تقبل کند و شاید هیچ وقت من فکرش را هم نمی کردم که وقتی ملیتم را بگویم در روستای مکزیک یاد و خاطره خوبی از وطن من به جا مانده باشد که حتی پس از گذشت ۲۰ سال از آن ماجرا وی لند با شور خاصی راجع به آن هم وطن ناشناس من در مکزیک صحبت می کرد . و نکته جالب دیگر این بود که وی لند از نزدیک کارلوس کاستاندا را دیده بود و در همایش او در لس آنجلس شرکت کرده بود . او به خاطر مشکل معده که داشت و تنها غذایی که می توانست بخورد آب میوه پاپایا و کمی جو بود خیلی ضعف داشت و پس از نیم ساعت خسته میشد و بیشتر طول روز را در خواب بود .
نکته دیگری که برایمان عجیب بود نحوه بنایی کردن مکزیکی ها بود که در ساختمان مجاورمان مشغول ساخت یک رستوران بودند و از ساعت ۱۰ صبح شروع به کار میک ردند که معمولا تا ساعت ۹ شب ادامه داشت و کار با صدای موزیک بسیار زیاد همراه بود که واقعا آزار دهنده بود و صدای موزیک با صدای اره ترکیب می شد که ترکیب ناخوشایندی بود.به هر صورت در روستا هم خیلی نتوانستیم آرامش را تجربه کنیم و هرروز با صدای بنایی در اطرافمان مواجه بودیم . ولی در مقابل ساحل و دریای بسیار آرام و تمیزی داشت که برای قدم زدن وشنا بسیار مناسب بود . که بعد از صحبت با یک دوست مکزیکی دریافتم که بسیار از ویلاهای لب ساحل را کانادایی ها خریده بوند که بعد از کمی گردش در روستا متوجه شدم که ساکنان خارجی زیادی هم هستند که برای بازنشستگی این نقطه را انتخاب کرده اند. که اگر روی نقشه هم نگاه کنیم متوجه میشویم که به علت فرورفتگی که ساحل وایارتا و نایاریت دارد و کوه های اطراف به مانند یک دیوار طبیعی در مقابل توفان های اقیانوسی از این منطقه حفاظت کرده اند .و تنها در فصل بارانی شاهد بارش باران هستیم و توفان هایی که در سایر نقاط رخ می دهد در این منطقه رویت نمی شود که شاید به همین دلیل سرمایه گذاران فراوانی را به خود جذب کرده است . و درواقع ساحل ای ن منطقه تا لبه اقیانوس در حدود ۵۰ کیلومتر فاصله دارد. از دیگر جاذبه های دیدنی روستا بازار غذا و صنایع دستی است که از اول نوامبر باز می شود و گردشگران می توانند از آثار صنایع دستی و غذاهای خوشزه مکزیکی لذت ببرند . در هر صورت زمان در لاکروز به کار و صحبت می گذشت و ما در تعطیلات آخر هفته با دوستان شیلیایی تصمیم گرفتیم که از مناطق دیدنی اطراف هاستل نیز بازدید کنیم و در اولین فرصت راهی ساحل بوسریاس شدیم که در ۱۵ کیلومتری لاکروز بود و با ون های گذری به ازای هر نفر ۱۵ پزو به ساحل رفتیم و از دیدن شادی ولذت مردم در کنار دریا بهره مند شدیم و کمی هم آب تنی کردیم البته دستفروش ها نیز خیلی سمج بودند و به وجهی بود توانستند یک جفت گوشواره که مثلا میگفت نقره است ۱۰۰ پزو به من بفروشد که قیمت اولیه ۴۰۰ پزو بود . از دیگر سواحل دیدنی این منطقه که آروزیموج سواران است ساحل سیولیتا است که بسیار از طرفداران این رشته برای موج سواری را به خود جذب میکند . و در ۳۰ کیلومتری لاکروز است که برای رفتن اوبرگرفتیم به مبلغ ۱۸۰ پزو که جاده بسیار زیبایی بود وتمام از دل جنگل های بارانی می گذشت . ساحل تا ۱۰ متری دارای عمق کمی بود و به همین خاطر تعداد زیادی از گردشگران را به خود جذب کرده بود پس از شنا و استراحت و خوردن یک غدای مکزیکی با گرفتن اوبر به هاستل برگشتیم . از دیگر سواحی که میتوان در این منطقه بازدید کرد باهیا د باندراس و ساحل نیووایارتا است که همگی در فواصل کمی از هم قرار دارند .
در هفته آخری که هاستل بودیم آرونا جشنی به مناسبت ما و دیگر مسافران گرفت و از دوستانش نیز دعوت کرد که شب خاطره انگیزی بود و ماهم کمی آشپزی ایرانی بریشان انجام دادیم که همگی لذت بردند .به هر صورت ماهم ناچار بودیم لاکروز را ترک کنیم چرا که اتاق ما برای اقامت طولانی مناسب نبود و همچنین پشه ها در روستا بسیار ازار دهنده بودند با آرونا و ویلند خداحافظی کردیم و به همراه رفیق شیلیایی مان که یک روانشناس بود و برای کار و تفریح سفری ۲ ماهه به مکزیک کرده بود راهی شهر وایارتا شدیم تا بتوانیم راحت تر برای اجاره خانه اقدام کنیم و در ابتدا یک اتاق برای ۴ شب از سایت ایربی اند بی اجاره کردیم به ازای هر شب ۱۵ دلار که شامل امکانات کامل بود ولی در بالای یک تپه قرار داشت و برای رفت و آمد کمی سخت بود
در خصوص سایت ایربی اند بی باید بگویم که آمریکایی است و از ایران به هیچ وجه نمی توانید وارد شوید چرا که مشمول تجریمهای امریکا است و با اینکه من بار اول با موبایل توانستم رزرو کنم ولی برای بار دیگر متوجه شد که من ایرانی هستم و انجام نداد که برای من عجیب بود که چگونه متوحه شده است . این سایت بیشتر برای کسانی مناسب است که می خواهند بیشتر از یک هفته در جایی بمانند و امکان آشپزی دارند و می خواهند با جامحه محلی بیشتر آشنا شوند و البته قیمتهایش از هاستل گرانتر است و از برخی هتلها ارزانتر است و درصورتیکه تعداد نفرات زیاد باشد به صرفه است چرا که می توانید یک خانه کامل رزرو کنید و هزینه ها تقسیم می شود به هر حال توانستم توسط اقوام یک خانه دیگر رزرو کنم و به خانه جدید نقل مکان کردیم .که قبل از ادامه داستان جا دارد توضیحی در خصوص نحوه اجاره منزل و قیمتها در شهر وایارتا توضیحی بدهم.
توضیحاتی در خصوص اجاره منزل در شهر وایارتا
یک ,بودند ,هم ,هاستل ,های ,ها ,بود که ,بود و ,است و ,است که ,که در
درباره این سایت